کد مطلب:315027 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

سقوط از چوب بست
نیز آقای خلیل وندی، قصه دیگری را بدین صورت بیان داشتند: هنگامی كه اهالی اسفنجان می خواستند مسجد یاد شده را تجدید بنا كنند در منزل آقای حاج محمد كاظمی درباره چگونگی ساخت آن و بر سر اجرت بنایی آن با هم صحبت می كردند. قضیه از این قرا بود كه مرحوم حاج بایرام سعیدی كه بنایی خبره بود با بنده - كه شاگرد او بودم - می خواستیم ساخت مسجد را كنترات كنیم، سرانجام مردم به خاطر دست مزد بنایی با هم حرفشان شده و حاج



[ صفحه 611]



بایرام سعیدی جلسه را ترك كرد و گفت: دیگر مسجد كاری نخواهد كرد.

چنان كه گفتم بنده چون شاگرد او بودم گفتم: من از طرف او می توانم وكالت كنم. بیایید قرار بگذاریم و اجرت بنایی و كارگری را با شما مقاطعه نماییم. سرانجام من با انجمن ها صحبت كردم. قرار بر این شد كه مبلغ چهارصد و پنجاه تومان - آن روز را - بگیرم و مسجد را بسازیم.

در هر صورت جلسه را ترك كردیم. موقع اذان صبح روز بعد حاج بایرام سعیدی (ره) به خانه ما آمد و گفت: دیشب در عالم خواب دیدم سر دیوار مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) اسفنجان طنابی كشیده اند و من روی طناب رفتم به من گفتند: اگر از این كنترات منصرف شوی از همین جا می افتی و می میری. بنده هم به خاطر این خواب ترسناك سراغ تو آمدم كه برایت بگوییم. هر طوری بوده در مسجد مذكور كاری می كنیم. گرچه پول هم ندهند. من هم گفتم: اشكالی ندارد، با هم مسجد را به خواست خداوند می سازیم. خلاصه ساخت مسجد را آغاز كردیم و دیوارها را چیدیم، تا رسیدیم به كنگره و قسمت سر دیوارها، در آن موقع چوب بست (به زبان محلی خراچی) باز شد و افتاد و ما دو نفر از روی آن به اندازه 20 الی 25 متر پرتاب گشته و در رودخانه افتادیم.

حادثه مزبور هنگام ظهر رخ داد. و این طبیعی است كسی كه از بالای دیوار به بلندی 25 متر افتاده باشد، معلوم است كه چه بلایی بر سرش می آید، ولی از عنایت و كرامت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) كوچكترین صدمه و آسیبی به ما نرسید. پس از آن كه از این حادثه خطرناك جان سالم به در بردیم رفتیم به سوی خانه كه ناهار بخوریم.

در راه دیدم همسرم به استقبال من آمده و گفت: چرا دیر كردید؟ مگر اتفاقی افتاده بود؟ گفتم: چیزی نشده. بالاخره با هم رفتیم خانه، در آنجا همسرم پرسید:



[ صفحه 612]



چوب بست افتاده بود؟

گفتم: چه طور مگه؟ گفت: من در خواب دیدم چوب بست باز شده و افتاد است، لذا نگران شدم و سراغ شما آمدم. گفتم: بلی، چنین اتفاقی رخ داد اما به عنایت و لطف حضرت باب الحوائج (علیه السلام) به هیچ یك از ما آسیبی نرسید. [1] .

سلطان محمدی


[1] اين كرامت و چند كرامت ديگر و چند بيوگرافي مسجد در آذربايجان شرقي كه به نام مبارك حضرت قمر بني هاشم حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) زينت بخش اين كتاب شده است، به وسيله جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي سلطان محمدي تبريزي به دفتر انتشارات مكتب الحسين (عليه السلام) رسيده است. از ايشان سپاس و قدرداني مي شود.